چراغ قرمزی که همچنان روشن است!
اخیرا وزیر بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی نسبت به افزایش جمعیت سالمند و کاهش زاد و رود در کشور هشدار داد.وی گفت :
“با نرخ رشد کنونی جمعیت در آینده نزدیک و حداکثر ۱۵ سال آینده، سالخورده ترین کشور منطقه خواهیم شد و برای اولین بار در سال ۱۴۰۳ به کمتر از یک میلیون تولد در سال خواهیم رسید بنابراین بحث جمعیت جدی و دارای ابعاد فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است.
وی ادامه داد: کشورهای دیگر هم با بحران جمعیت روبه رو هستند و تفاوت آن ها با کشور ما در این است که آن ها در طول ۵ تا ۷ دهه به چاله جمعیتی افتاده اند اما ایران در طول یک دهه به چنین وضعیتی رسیده است. تفاوت دوم این است که ما در حال توسعه یافتگی به این پدیده دچار شده ایم اما آن کشورها پس از توسعه یافتگی ، گرفتار شده اند.”
در سخنان وزیر بهداشت می شود به یک نکته مهم توجه کرد و آن این که ؛ جامعه ما طی یک دهه به “چاله جمعیتی” سقوط کرده است و اگر به دهه های قبل از آن نگاه کنیم می بینیم جمعیت کشور در پس از انقلاب و در دهه ۶۰ ، یک روند شتابانه و صعودی را بخود دیده است. در یک دهه ، جمعیت کشور نزدیک به دو برابر شد که البته کشور ظرفیت تحمل این رشد را نداشت و مشکلاتی نیز بروز کرد که عوارض آن همچنان پا برجاست. بر پایه نظر کارشناسان ، این شتاب در دهه نود متوقف شد و سیر نزولی زاد و ولد آغاز شد به صورتی که اکنون به مرز خطر رسیده است. البته همان زمان این خطر مورد توجه قرار گرفت و هشدارهای لازم داده شد اما برنامه های لازم تدارک نشد.
بعید است طی این سال ها یک پژوهش علمی در باره علل رشد بی سابقه جمعیت در دهه ۶۰ صورت گرفته باشد چرا که اگر چنین می بود بایستی در برنامه ریزی های ترغیبی به این علت ها توجه می شد اما ناکام ماندن برنامه ریزان در این مدت و بی اثر بودن برنامه های تشویقی و هشدارهایی که هر روز پرطنین تر می شود ، نشانگر آن هست که مطالعه ای در این باره انجام نشده و اگر شده باشد نیز مورد عنایت برنامه ریزان
قرار نگرفته است!
البته ، اگر به علل رشد جمعیت دهه شصت توجه نشده باشد اما در مورد علت های کاهش جمعیت در پس از آن ، نظر کارشناسان بیان شده و شاید برخی از آن ها نیز مورد توجه برنامه ریزان واقع شده است لیک بنظر می رسد ؛ یا آن نظرها با واقعیت جامعه همخوان نبوده یا مجریان در اجرا مشکل داشته اند در هر حال ، نتیجه ؛ چراغ قرمزی است که همچنان روشن مانده است! دراین مورد گفته اند ؛ “عدم تمایل افراد به ازدواج و فرزندآوری میتواند به دلیل عوامل متعددی اتفاق بیافتد که به برخی از این عوامل اشاره میشود.
شرایط اقتصادی و مالی:
برخی افراد به دلیل شرایط اقتصادی نامطلوب ، نداشتن شغل پایدار یا نگرانی از ناتوانی در تأمین نیازهای مالی خانواده، تردید در مورد ازدواج و فرزندآوری دارند.
تحصیلات و اعتقادات شخصی:
تمایل به تحصیلات بالا و یا نظرها و دیدگاههای شخصی ممکن است باعث تأخیر در تصمیمگیری برای ازدواج و فرزندآوری شود. افراد ممکن است، تحقق اهداف تحصیلی یا شغلی خود را در اولویت قرار دهند.
فشارهای اجتماعی و خانوادگی:
برخی افراد ممکن است به دلیل فشارهای اجتماعی یا خانوادگی (مثلاً توقعات والدین یا جامعه برای ازدواج و فرزندآوری) به تصمیمگیری دیرتری برسند یا اصلاً تصمیم نگیرند.
ترجیح به زندگی مستقل:
برخی افراد ترجیح میدهند تا به عنوان فرد مستقل و بدون تعهدات خانوادگی زندگی کنند و این میتواند باعث عدم تمایل به ازدواج و فرزندآوری شود.
شیوه زندگی و تغییرات اجتماعی:
در جوامعی که نقش زنان در بازار کار و جامعه تغییر کرده است، زنان ممکن است به تأخیر ازدواج یا انتخاب عدم ازدواج تمایل داشته باشند.
ترس از مسئولیتپذیری:
ترس از مسوولیتپذیری نسبت به تربیت و نگهداری از کودکان ممکن است باعث تردید در مورد فرزندآوری شود.
نبود اسکان و جابجاییها:
افرادی که به دلایل شغلی یا تحصیلی مجبور به جابه جاییهای مکرر هستند، ممکن است تصمیم به ازدواج و فرزندآوری را به تأخیر بیاندازند.
ترس از تغییرات زندگی:
ازدواج و فرزندآوری تغییرات زیادی در زندگی افراد به همراه دارند که برخی افراد ممکن است ترس و نگرانی از این تغییرات را داشته باشند.”
بدون تردید ، این عوامل در کاهش ازدواج و از آن مهمتر ، کاهش زاد و رود
تاثیر گذار است لیکن باید توجه داشت که ممکن هست عوامل دیگری موجب آن شرایط شده باشد که عنایت کارشناسان و برنامه ریزان به تاثیر این عوامل شاید بتواند در برنامه ریزی های آینده راهگشا باشد. شاید…